محمد یونس فرزند سوم یک خانواده یازده نفره است. وی که در یکی از روستاهای بنگلادش متولد شد، پس از اتمام مقطع دبیرستان، وارد دانشکده اقتصاد دانشگاه داکا میشود و لیسانس و فوق لیسانس خود را از این دانشگاه اخذ میکند.
یونس در سال ۱۹۶۵ با بورسیه تحصیلی برای اخذ دکترا در رشته اقتصاد به آمریکا میرود و پس از اتمام تحصیل و چند سال تدریس در دانشگاههای آمریکا به کشورش بنگلادش باز میگردد و مشغول به تدریس اقتصاد در دانشگاه چیتاگونگ میشود. در این مقطع زمانیست که یونس به مشکلات عمیق جامعه روستایی و فقیر بنگلادش پی برده و به این نتیجه میرسد که تدریس تئوریهای اقتصاد در دانشگاه به شرایط مردم فقیر کمک بزرگی نخواهد کرد و تصمیم میگیرد راه حلی عملی برای معضل فقر بیاندیشد. وی با ایده پرداخت وامهای کوچک به زنان فقیر برای راه انداختن چرخه زندگیشان شروع کرد و کم کم توانست کمک شایانی به زندگی فقرا و اقتصاد بنگلادش بکند. امروز پس از گذشت سه دهه، مبحث وامهای خرد به یکی از مباحث مهم ادبیات توسعه تبدیل شده است. یونس به دلیل مبارزه با فقر در سال ۲۰۰۶ جایزه صلح نوبل را از آن خود کرد چرا که وی نیز همانند بسیاری دیگر معتقد است که تا فقر هست، صلح در دنیا حکم فرما نخواهد شد.
محمد یونس تجربهاش در مبارزه با فقر و راه اندازی بانک گرامین (موسسهای که وی برای اعطای وامهای خرد تاسیس نمود) را در کتاب “جهانی بدون فقر” جز به جز شرح میدهد.
پیش گفتار : شروع با یک “دست دادن”…………………………………. ۳
فصل اول : نوعی جدیدی از تجارت ………………………………………. ۸
فصل دوم : کسب و کار اجتماعی چه هست و چه نیست ……………. ۱۵
فصل سوم : تحول وامهای خرد ………………………………………… ۲۰
فصل چهارم: از اعتبارات خرد تا کسب و کار اجتماعی ………………… ۳۷
فصل پنجم : مبارزه با فقر: بنگلادش و فراتر ……………………………. ۴۷
فصل ششم : خدا در جزئیات است …………………………………… ۵۹
فصل هفتم : پیالهای ماست در هر قدم ………………………………. ۷۴
فصل هشتم : گسترش بازار …………………………………………… ۸۵
فصل نهم : فناوری اطلاعات، جهانی شدن و دنیای تحول یافته……… ۱۰۰
فصل دهم : مشکلات موفقیت اجتماعی ……………………………. ۱۱۰
فصل یازدهم : به نمایش گذاشتن فقر در موزهها …………………… ۱۱۴
پس گفتار : “فقر تهدیدی برای صلح است” ………………………….. ۱۲۲
1 Comment
[…] فقر است، درد است اما تلاشمان این است نگذاریم ابلیس امید و رویاهای فرزندانمان را به یغما ببرد و ذهنشان را فلج کند، آموزش و آگاهی را ابزار کارمان قرار داده ایم تا به فرزندانمان جرات پرواز دهیم، به فرزندانمان جرات فکرکردن دهیم، به اینکه فقر شاید انتخاب ما نباشد اما در فقر ماندن بی شک انتخاب ماست، راه برون از فقر برای تک تک این فرزندان از تحصیل و آگاهی می گذارد، مهربانی هزاران انسان و خیر در جای جای این زمین که همچون زنجیره به هم متصل شده اند تا کودکان این فرصت را داشته باشند که با چنگ و دندان برای رویایشان تلاش کنند و خود در آینده معجزه ی زندگی انسانی دیگر شوند و من مددکار، تا لحظه ای که در این چرخه هستم تلاشم این است فرزندانم را آنچنان آگاه کنم که خود نگذارند ابلیس رویا و امید شان را به یغما ببرد. […]