درست است که این روزها تعداد روزافزون فارغالتحصیلان بیکار در جوامع باعث شده تا دیگر تحصیل عامل پیشرفت و موفقیت به شمار نیاید و بسیاری تحصیل را کاری بیهوده و نیز اتلاف وقت و انرژی به شمار آورند؛ اما این باور بدین معنا نیست که یک کودک یا نوجوان هم بینیاز از تحصیل باشد؛ با وجود تقویت چنین باورهایی نباید از تفاوت اهمیت میان تحصیلات مقدماتی و تحصیلات تکمیلی غافل شد. تایید این واقعیت که همهی افراد یک جامعه نیاز به کسب مدارج تحصیلی بسیار بالا ندارند به این معنا نیست که تحصیلات ابتدایی و مقدماتی در تعیین چهره و شخصیت اجتماعی افراد بیتاثیر باشد.
بنا بر قوانین جهانی، کودکان و نوجوانان باید تا ۱۸ سالگی تحت نظارت آموزش و پرورش باشند؛ بنابراین تحصیلات در این دوران یک ضرورت حیاتی برای سلامت فرد و جامعه است و ترک مدرسه تا قبل از ۱۸ سالگی ترک تحصیل نام دارد و خطرات جبرانناپذیری برای تمام افراد جامعه در پی خواهد داشت.
هر کشوری مطابق سیاستها و شرایط خود، برای کاهش بازماندگی از تحصیل در دوران کودکی و نوجوانی تلاش میکند؛ در ایران نیز بر اساس اصل سیام قانون اساسی، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را تا پایان دورهی متوسطه برای همگان فراهم آورد؛ با این وجود بر اساس گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس، فقط در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ حدود یک میلیون کودک از تحصیل بازماندهاند که از این تعداد ۲۰۴ هزار نفر از آنها مربوط به دورهی ابتدایی بودهاند.
اگرچه همیشه تلاشهایی برای بازگشت به تحصیل دانشآموزان وجود دارد اما آمارها نشان میدهد که این تلاشها چندان موفقیتآمیز نبوده و در ۶ سال اخیر، تعداد کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصیل به بیش از ۱۷ درصد افزایش یافته است.
وجود آمارهای ناامیدکننده دربارهی افزایش تعداد بازماندگان از تحصیل، در کنار کاهش اقبال عمومی به مشارکت با خیریههای فعال در حوزهی آموزش و حتی قضاوتهای غیرمستند و نابجا نسبت به فعالیتهای داوطلبانهی مردمی در این نهادها، گذشته از اینکه محرومیت از تحصیل در اثر فقر اقتصادی را نشان دهد، نشان از فقر فرهنگی و عدم آگاهی جامعه نسبت به یک فاجعهی انسانی قریبالوقوع است که دیر یا زود همه در برابر آن بهای سنگینی خواهند داد.
چنان که گفته شد، آمار رو به افزایش تعداد بیکاران در میان قشر تحصیلکرده از علاقهمندی جامعه به تحصیلات کاسته است و گونهای بیاعتنایی اجتماعی را نسبت به این اتفاق ناگوار یعنی ترک تحصیل رقم زده است، اما اهمیت حضور کودک و نوجوان در میان جمع همسالان در مدرسه بر هیچ کس و حتی بر تحصیلکردگانِ بیکار هم پوشیده نیست.
بحث بر سر اهمیت تحصیل در حیاتیترین دوران تربیتی است؛ دورانی که کودک یا نوجوان با حضور در میان همسن و سالان خود در یک محیط آموزشی و تربیتی امن، اولین ارتباطات خود در محیطی خارج از خانواده را تجربه میکند و در این تعاملات انواع همزیستی مسالمتآمیز، درک متقابل، سازشگری، گفتگو و مذاکره، تابآوری و زیستن در یک جامعه چندصدایی را میآموزد؛ آنچه بیش از هر چیز برای زندگی به آن نیاز دارد و در جایی به جز مدرسه آنها را نخواهد آموخت.
کودکان و نوجوانانِ امروز فرزندان دنیایی جدید هستند؛ دنیایی که متفاوت از سیستم آموزشی قدیم است و در آن آخرین چیزی که یک معلم در مدرسه به دانشآموزان میآموزد اطلاعات بیشتر است و آنها بیش از کسب اطلاعاتی که به راحتی و در هر مکان و زمان از طریق در جستجو در گوگل به آن دسترسی دارند به درک عمیق این اطلاعات و ترکیب آنها برای رسیدن به تصویری وسیع از جهان نیاز دارند.
بنابراین مدرسه محلی صرفا برای آموزش و انتقال یک سری اطلاعات و آموختن راههای دستیابی به پول، ورود به بازار کار و دریافت حکمت جاوید نیست که با دست نیافتن به آن بتوان از مدرسه رویگردان شد؛ اهمیت آن را انکار کرد و چنین نقدهای نه تنها غیرسازنده و حتی اشتباه را بر آن وارد ساخت.
امروزه استدلال کارشناسان آموزشی در دنیا بر این است که آنچه در مدارس باید آموزش داده شود تاکید بر چهار اصل آموزشی تفکر انتقادی، گفتوگو، همکاری و خلاقیت است؛ همان چیزهایی که دانشآموز را به مهارتهای همهمنظورهی زندگی نزدیک میکند و به کودک یا نوجوان توانایی کنار آمدن با تغییرات، یاد گرفتن روشهای حل مسئله و حفظ تعادل روانی در موقعیتهای ناشناخته را میآموزد.
حال تصور کنید کودک یا نوجوانی که به علت عدم حضور فعالانهی پدر از حضور در چنین محیط آموزشی رایگانی که حق بدیهی او بوده بازبماند و به علت فقر اقتصادی ناچار به ورود به بازار کار و تامین معیشت خانواده شود و یا به علت فقر فرهنگی به ازدواج زودهنگام تن بدهد، در این صورت چه سرنوشتی در انتظار جامعهای با چنین فرزندانی خواهد بود؟
علاوه بر تداوم زنجیرهی معیوب فقر و شکاف فرهنگی و اقتصادی و نیز رسوب خشم در روان این افراد محروم، چنین فرزندانی به علت عدم آگاهی و توانمندی در معرض ورود به انواع بزهکاریها و ناهنجاریهای اجتماعی قرار دارند؛ تهدیدی که گریبانگیر تمام جامعه است؛ چنان که آمار ارتکاب جرم، ورود به شبکههای قاچاق و انواع بزهکاریها در میان افرادی که فاقد تحصیلات ابتدایی بودهاند بیش از افرادیست که تا مقطع دیپلم تحصیل کردهاند و این خود تاییدی است بر این ادعا و تحصیل باعث موفقیت نسبی جامعه خواهد بود.
اما اهمیت حضور در مدرسه و کسب تحصیلات ابتدایی به معنای ترکِ آموزش مهارت و کارآموزی در دوران کودکی و نوجوانی نیست چراکه تحصیل به همراه مهارت دو بال برای پرواز هستند و دارالاکرام در پی تحقق چنین رویدادی است و با حمایت از آموزش کودکان و نوجوانان فاقد حمایت پدر که در معرض ترک تحصیل قرار گرفتهاند آنها را به مدرسه بازمیگرداند و با ارائهی انواع خدمات حمایتی پنجگانه در زمینهی آموزشهای تکمیلی؛ برپایی کارگاههای آموزشی؛ ارائهی خدمات درمانی؛ روانشناسی؛ مهارتآموزی و نیز خدمات فرهنگی، هنری و ورزشی یاریگر دانشآموزان و خانوادههای آنهاست و با کمک به شناسایی ظرفیتها و استعدادهای محروم با کمک حامیان و بانیان تهدیدها را به فرصتها تبدیل میکند.
دارالاکرام امید دارد با برنامهریزی و آگاهیبخشی نیکوکاران نسبت به نیازهای جامعه بتواند موجب برداشتن گامی موثر و خردمندانه در مسیر توسعهی انسانی شود.
نویسنده: مهتاب محمدی